Get Mystery Box with random crypto!

سلام پسرم 16سالمه یه رفیق دارم اسمش شایان هست از بچگی دوست بو | داستانکده سکسی / رمان کده

سلام پسرم 16سالمه
یه رفیق دارم اسمش شایان هست از بچگی دوست بودیم رفت آمد داشتیم
مامانم 36سالشه
مامان اونم 40سالشه
من اصلا فکر این چیزا نبودم و فقط دوستی
حتی چند بارم خونشون شب مونده بودم اونم همینطور
راستش شده بود یکدفعه کون مامانش یا پاش رو ببینم اما فکر دیگه ای نه
یه روز صبح شایان اومد خونمون حدود ساعت 10نشستیم ایکس باکس بازی کردیم
بعد شطرنج مثل همیشه عادی مامانم حولشو اومد برداشت بره حموم دیدم رفتار شایان عوض شد گفت بسه خسته شده ام اینا منم گفتم یکم دراز میکشم
اما پاشدم رفت تو اتاق که حموم توش بوداروم دیدمش رفت دم حموم شرت مامانمو برداشت مالید به کیرش و سوتین برداشت کیرشو گذاشت لاش تعجب کردم
گفتم بهش میگم دیگه نیاد از فردا تا این همه سال دوستیم بدنشه نزدیکای نهار بود بابام نمی‌یومد خونه برای نهار دیدم الکی هی می‌ره
کیرشو میماله به مامانم شب سعی کردم بره دیدم برو نیست شب موند منم نخوابیدم دیدم پاشد رفت اتاق مامانم آروم دست گذاشت رو کونش دید خوابه کیرشو درآورد مالید به کون مامانم اومد بیرون منم عصبی شدم گفتم فردا جبران میکنم رفتم خونشون مثل خودش الکی کیرمو مالیدم به مامانش آروم دست زدم به سینش تا جبران شه خواستم یه دعوای الکی دوستیمون بهم بزنم با خودم گفتم شاید یک شب اینجوری شده منم جبران کردم فعلا ولش کن
بابام هریک ماه یکبار یک هفته شب کار بود شایان گیر داد بریم خونتون فهمیدم قصدی داره قبول کردم
مامان من واقعا کون خوبی داره گنده بزرگ است پاهاش هم همیشه لاک میزنع خوبه سینش هم گندش قدش هم 165هس
رفتیم خونه برعکس مامانم یه تاپ نازک پوشیده بود سوتین نداشت سینش معلوم بود
شرتک کوتاه داشت تا بالای زانوش بود پشت تاب هم توری بود
تا رسیدیم متوجه شدم شایان سیخ کرد
شام خوردیم مامانم گفت کمرش درد می‌کنه
شایان هم سریع گفت من ماساژ بلدم
منم گفتم دستت درد نکنه نمیخواد
مامانم گفت اگه بلدی بیا ماساژ بده درد می‌کنه
منم گفتم خودم ماساژ میدم مامانم گفت چند بار دادی دیدم چقدر بد آروم بوده بزار ببینم شایان چیکار میکنه
اونم از خدا خواسته مامانم داراز کشید
شایان روغن زیتون آورد لباس مامانمو داد بالا سینه های مامانم افتاد بیرون منم رفتم لباسو کشید پایین شایان گفت لباس روغنی میشه دادبالا دوباره جفت سینه هاش افتاد بیرون روغن ریخت ماساژ داد رفت سمت کونش یکم شلوار داد پایین مالید بعد شکمو مالید مامانم حال میکرد منم دنبال راهی بودم گفتم الان تموم میشه منم رفاقت بااین مادر جنده کس کش تموم میکنم
شایان به مامانم گفتم گردنتو میخوای ماساژ بدم اونم گفت آره تاب مامانمو درآورد و بالاتنه رو لخت کرد گردنو مالید بعد برش گردوند سینه هاشو می مالید خودمم سیخ کردم 5دیقه می مالید سینه رو اومد پایین شرتک کشید پایین مامانم هیچی نگفت مامانم هیچی تنش نبود فقط شرت داشت شرتشم نازک بود رفتم دست شایان گرفتم بردم اتاق زدم تو سرش گفتم چه گوهی میخوری کونی گفت ببین راستش من رو مامانت کراشم بزار کارمو بکنم فقط میمالم کار دیگه ای نمیکنم قول بعد بیا خونه ما من خودم کمکت میکنم برای مامانم قول میدم هرکاری بگی میکنم بزار کارمو تموم
بشه دیگه کاری نمیکنم هیچی اصن دیگه منو نبیبینی اینا کلی زر زد
منم قبول کردم
رفت دوباره پیش مامانم شروع کرد رون رو ماساژ داد اومد تا ساق و کف پا ماساژ داد
مامانم به من گفت یاد بگیر
اون یکی پاهم همینطور ماساژ داد
خودشم پاشد شلوار درآورد گفتم چه گوهی میخوری گفت با شلوار لی سخته شرتم بلنده گفتم کاری بکنی میگامت ها
مامانمو برگرداند و رو پایین کون مالید
تعجب من این جا بود که مامانم هیچی نمی گفت که چرا اینجوری میکنی
بعد کون مامانم رو مالید شرتو داد لای کونش و لوپ کونو مالید
خود مامانم شورتشو درآورد
و کامل لخت شد آنقدر سیخ کردم داشت از شلوارم میزد بیرون

مامانم کامل ساکت بود چیزی نمی‌گفت
منم رفتم جلو نتونستم تحمل کنم
شایان از یه طرف میخواست بکنه از یه طرف میترسید
دستمو گزاشتم رو کونش
اما هر طوری بود خودمو بلند کردم اومدم اومدم کمی این ور دراز کشیدم
شایان شرتشو درآورد اما دو دل بود
بالاخره کیرشو گذاشت دم کون مامانم ویکم کرد تو مامانم ناله میکرد نمی‌دونستم چیکار کنم
از یک طرف دلم میخواست برم کیرمو بکنم تو کص
از یک طرف می گفتم نباید این کارو بکنم بشینم شایان رو تماشا کنم
دوباره با خودم میگفتم شایان بیرون کنم تمام
قبلاً همچین داستان هایی رو شنیده بودم که مثلاً کسیو کردن که پسر بزرگ داشته
اما برای خودم پیش آمده بود
شایان هم آرام آرام میکرد تو ومامانم ناله میکرد